پاکوچولوپاکوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

پاکوچولو

کاشکی وصل شود عشق تو به آزادی🌱

بدون عنوان

داری کارتون میبینی ( شکرستان، باب اسفنجی، Casper شبح مهربان، تام و جری و ... رو دوست داری) بهت میگیم بیا بریم ددر با کالسکه (که عاشقشی). یهو میگی بای بای کارتون و دستتو براش تکون میدی.   تو سن دو سال و یک ماهگی بیشتر چیزایی رو که میخوای میتونی بگی. یعنی از صبح تا شب خیلی کم پیش میاد چیزی مد نسظرت باشه و نتونی بیانش کنی. حداقل منظورتو میرسونی. چیزایی که میگی از صبح و تقریبا به ترتیب تا شب: سنام مامان - دس بوشور- صبونه خورم- سی دی اذار یا کاتون اذار- در حین دیدن سیدی( اوخ اوتاد یعنی افتاد)- خوراکی خورم- آب بیار- وقتی عوضش میکنم (عبض، بوشور، شلبار بوپوشم)- موقع کتاب خوندن (میمینی، ترسید،مامان، آتیش، دست سوخت، خرس، خرگوش، شیر، ک...
22 فروردين 1393

اتفاقات این مدت

سلام  یکی یدونه قلب من به خاطر کنکور دکتری و دلمشغولیها و کارای روی هم تلنبار شده شب عید و مسافرت سال تحویل و  خونه تکونی خیلی عجیب امسال که بعد عید انجام دادیم، مدتی مطلب نذاشتم. حالا برات از این مدت میگم. قبل کنکور که شما یه مدت شده بودی دختر خود مامانی. چون بیشتر ساعت مفیدت رو با مامانی سپری میکردی . الان هم به شدت به مامانی علاقه داری و اگه جایی باشیم که مامانی باشه محاله بیای بغل من. پیشش میخوابی ، پا میشی . هرچند که دوست داری منم نیم نگاهی بهت داشته باشم. اما خلاصه دنیایی دارین با مامانی جونت. امسال خریدای عید رو خیلی هول هولکی انجام دادیم. چون هم دیگه وقت زیادی نمونده بود و هم بابا ع ر به شدت درگیر بود. مسئولیتش هم بیش...
19 فروردين 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پاکوچولو می باشد